مثل جعبه جواهر

یک نکته را باید بگویم خدمت همه دوستان مسلمان و شیعه ام که

 اسلام مثل یک جعبه جواهر است و کافی است این جعبه که روبروی ما است را باز کنیم و از جواهرات داخل آن استفاده کنیم و این موهبت را از خود دریغ نکنیم که واقعا حیف است.

مزضیه هاشمی ( ملانی فرانکلین)

خوش آمدی ای هادی امّت

قالَ علی ابن محمد عليه السلام : اَلتَّواضُعُ انْ تُعْطَيَ النّاسَ ما تُحِبُّ اءنْ تُعْطاهُ.

 تواضع و فروتنى چنان است كه با مردم چنان كنى كه دوست دارى با تو آن كنند.

چهار صفت علمای شیعه

حضرت امام هادى عليه ‏السلام فرمودند:

اگر پس از غايب شدن حضرت قائم عليه ‌السلام دانشمندان الهى كه

مردم را به سوى حق دعوت می‌کنند

 و راهنمايى می‎نمايند

 و از دينش دفاع می‌کنند

 و بندگان ناتوان خداوند را از دام شيطان و دام‏‌هاى دشمنان اهل بيت عليهم‏ السلام نجات می‌دهند،

 نبودند، هيچ كس نمی‌ماند مگر اين‏كه از دين باز می‌گشت.
ولى آنان هستند كه زمام دل‏‌هاى شيعيان ضعيف را همچون سكّان در دست ناخداى كشتى به دست گرفته‏‌اند. اينان همان انسان‏‌های برتر نزد خداوند عزوجل هستند.
منبع: احتجاج طبرسی، جلد ۲ /۲۶۰

کمال در نوجوانی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نوجوانی را دیدند که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده بود و تبسّمی بشارت آمیز بر لب داشت و به حضرت سلام کرد.

حضرت برای رشد دادن او به او فرمودند: آیا مرا دوست داری؟

عرض کرد: به خدا آری

فرمودند: مثل پدرت؟

عرض کرد: بیشتر

فرمودند: مثل مادرت؟

عرض کرد: بیشتر

فرمودند: مثل خودت؟

عرض کرد: به خدا بیشتر

فرمودند: مثل پروردگارت؟

جوان با صدای بلند عرض کرد: الله، الله، الله خدا مرا امر کرده است شما را دوست بدارم. این کلام از شما درست نیست. از غیر شما هم درست نیست.

( سه بار الله یکی مال فعل و یکی صفت و یکی ذات... یا یکی دنیا و یکی برزخ و یکی قیامت)

حضرت به او فرمودند: بیا جلو و او را کنار خود نشاندند. و از اصحاب پرسیدند: کسی هست مرا مثل این جوان دوست بدارد؟

همه ی سرها پایین افتاد.

این نوجوان در سنّ نوجوانی به کمال رسیده بود.

هیچ چیز در دستگاه خدا شرط نیست. اگر خواست فردی کامل باشد، ممکن است یک شبه او را به مقصد برساند. سرعت را در امور آخرت از دست نده و به ایّام پیری محوّل نکن.

منبع: مصباح الهدی

حسین جان به کوفه نیا

وقتی مسلم در دارالاماره ابر چشم‌های نافذ و پر صلابت‌اش بارانی شد، به او اعتراض

کردند که مسلم تو مرد جنگ هستی. نسب‌ات نسب بزرگان، و تیره از بنی‌هاشم

داری. بر تو ننگ است از ترس مرگ این چنین گریه می‌کنی و اشکت جاری است.

مسلم که دل‌اش چون دریای مواج و پر تلاطم بود با صدای بغض آلود ولی محکم گفت:

«اشک من نه از برای خودم که برای آن آقایی است که با نامه من با اهل و عیالش رهسپار کوفه است».

فرصت توبه

از امام صادق (ع) روایت شده که

حضرت آدم به خدای متعال عرض کرد: پروردگارا شیطان را بر من مسلط کرده ای و همچون خون در وجود من جاری ساخته ای پس در قبال آن به من چیزی عطا کن.

خداوند متعال فرمود: مقرر کردم که هر گاه فرزندان تو قصد کار بدی کنند تا آن را انجام نداده اند در کارنامه شان نوشته نشود، ولی هر گاه قصد کار نیکی کنند برای آنها نوشته شود و اگر انجامش دادند، برایشان ده برابر نوشته شود.

عرض کرد: پروردگارا بیشترم عطا کن.

خدای تعالی فرمود: مقرر کردم که هرگاه یکی از ایشان کار بدی انجام دهد استغفار کند او را ببخشم.

عرض کرد: پروردگارا بیشترم عطا کن.

فرمود: باب توبه را تا زمان مرگشان برای آنها باز گذاشتم.

عرض کرد: پروردگارا مرا کافی است.

ادامه نوشته

فزازی از دعای امام حسین در روز عرفه


 الهی وَاِلی غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنی. اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی؟ اِلی قَریبٍ فَیَقْطَعُنی اَمْ اِلی بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنی اَمْ

اِلَی الْمُسْتَضْعَفینَ لی وَاَنْتَ رَبّی وَمَلیکُ اَمْری اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتی وَبُعْدَ داری وَهَوانی عَلی مَنْ

مَلَّکْتَهُ اَمْری اِلهی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لی..

خدایا، مرا به که واگذار می‌کنی؟ به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد، یا به بیگانه تا با من با ترش رویی برخورد کند یا به آنان که خوارم می‌شمرند؟

و حال اینکه تو خدای من، و زمامدار کار منی. من به تو شکایت می کنم، از غربتم، و دوری خانه آخرتم، و سبکی ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادی.

خدایا غضبت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشی، از غیر تو باک ندارم، منزّهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده تر است...



کسی که گره ها را می گشاید

بدانيد آن كس از ما (حضرت مهدى (عج)) كه فتنه هاى آينده را دريابد، با چراغى روشنگر در آن گام مى‌نهد، و بر همان سيره و روش پيامبر (ص) و امامان (ع) رفتار مى‌كند تا

 گره ها را بگشايد، بردگان و ملتهاى اسير را آزاد سازد، جمعيت‌هاى گمراه و ستمگر را پراكنده و حق جويان پراكنده را جمع آورى مى‌كند.

حضرت مهدى (عج) سالهاى طولانى در پنهانى از مردم به سر مى برد آنچنان كه اثرشناسان، اثر قدمش را نمى شناسند، گرچه در يافتن اثر و نشانه ها تلاش فراوان كنند.

سپس گروهى براى درهم كوبيدن فتنه ها آماده مى‌گردند، و چونان شمشيرها صيقل مى‌خورند، ديده هاشان با قرآن روشنايى گيرد، و در گوشهاشان تفسير طنين افكند، و در صحبگاهان و شامگاهان جامهاى حكمت سر مى‌كشند...

«نهج البلاغه، خطبه 150»

یاد تو آرامش جان من است

نام تو که می آید

تمام تلخکامی های زمان

در کام جانم شیرین می شود

ای پسر فاطمه

{اللهم عجّل لولیک الفرج}

خود خدا

شخصی اسم پسرش نعمت الله بود. اوایل که سن پسرش کم بود، او را نعمت صدا میزد و می گفت نعمت فلان چیز را بیاور، فلان چیز را بده.

وقتی که پسرش بالغ شد،  او را با اسم کامل صدا میزد و می گفت: نعمت الله فلان چیز را بده، فلان چیز را بیاور.

آخر کار دیگر نعمت را نمی گفت و می گفت: یا الله ، فلان چیز را بده.

سیر همه ی خلق هم همین است، ابتدا طالب نعمتند، بعد نعمت را از خدا می بینند و می خواهند،

آخر کار هم خود خدا را می خواهند.

منبع: مصباح الهدی/۳۶۳