اللهم عجل لوليك الفرج


مولاي من!

تو هستي

و ما نيستيم

تو عين حضوري

و ما در غربتيم

كي از پرده برون آييم

تا نور تو را بينيم

________________________________________

دوستان چند روز نيستم و راهي قم جمكران هستم انشاالله.

دعاگوي همه  هستم و از همه طلب حلاليت دارم.


آدم باشيم

اگر هميشه در يادم بماند كه:‌

آشتي كردن كار « آدم » بود

و قهر كار« شيطان »

مي خواهم آدم بمانم و هميشه آشتي



رهبرم !
براي حفظ انقلاب ،با جوهر آبي راي داديم

براي حفظ تو، با خون سرخمان راي مي دهيم

مسافران کربلا، اهل تکلیف اند، تکلیفی واقعی ...


در سختی بودند.
در تحريم هم بودند
در خط مقدم نبرد با استكبار هم بودند

راي هم دادند

تا .......

من و تو بمانيم

روز آرامش

وقتي

برات عمل به تكليف مهم باشه

نتيجه هرچي كه باشه

سبكبالي و آسوده


هيهات منّا الذّلة



لبّيك يا حسين يعني :

نه  اهل سازش باشي
و نه اهل ترديد
لبّيك يا حسين يعني :
يار ولايت باشي

لگد شتر


شیخ رجبعلی خیاط می فرمود: در بازار بودم. انديشه مكروهي در ذهنم گذشت. بلافاصله استغفار كردم و به راهم ادامه دادم. قدري جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم مي‌گذشتند. ناگاه يكي از شترها لگدي انداخت كه اگر خود را كنار نمي‌كشيدم، خطرناك بود.
 
به مسجد رفتم و فكر مي‌كردم همه چيز حساب دارد. اين لگد شتر چه بود؟ در عالم معنا گفتند: شيخ رجبعلي! آن لگد نتيجه آن فكري بود كه كردي! 


گفتم: اما من كه خطايي انجام ندادم.
گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد!

اعياد شعبانيه مبارك باد

سلام بر حسين

كه خونش خون خدا

خاك تربتش شفا

حرم مطهرش جاي استجابت دعا

برادرش مظهر عشق و وفا

و سجادش راوي كربلاست

راه سريع السير

حاج اسماعيل دولابي:

همه ي عناياتي كه به من شد، از بركات امام حسين عليه السلام بود. از راه ساير ائمه هم مي توان به مقصد رسيد، ولي راه امام حسين عليه السلام خيلي سريع انسان را به نتيجه مي رساند. چون كشتي امام حسين در آسمان هاي غيب خيلي سريع راه ميرود.

هر كس در سير معنوي خود حركتش را ار آن حضرت آغاز كند، خيلي زود به مقصد مي رسد.

منبع: مصباح الهدي

بنده هاي خوب خدا آروم راه ميروند

گاهي ان قدر با سرعت مي رويم

كه فقط« شتاب » خودمان را مي بينيم

 بد نيست كمي هم به پشت سر نگاهي كنيم

شايد ردپاي « اشتباه »خودمان را ببينيم.

عاقبت تمسخر

- امام سجاد علیه السّلام از قول رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به جمعی فرمود: وقتی که انسان می میرد و جنازه او را در میان تابوت می گذارند و حمل می کنند، او به حمل کنندگان می گوید:

«آیا سخن مرا نمی شنوید؟ من در مورد دشمن خدا (شیطان) به شما شکایت می کنم، او مرا فریب داد و به این جا رسانید و برای نجات من اقدام نکرد، و از شما در مورد خانه ام شکایت می کنم، که اموالم را برای ساختمان مصرف کردم، ولی غیر من در آن سکونت گزید، با من مدارا کنید، و در مورد من شتاب نکنید.»

یکی از مسلمین غافل به نام «ضمرة بن معبد»، این گفتار را به مسخره گرفت و از روی استهزاء گفت: «اگر مرده در میان تابوت، سخن می گوید، می بایست بر گردن های حمل کنندگان بجهد!»

امام سجاد علیه السّلام وقتی که از مسخره کردن او آگاه شد، فرمود: «نمی دانیم ما مردم چگونه رفتار کنیم، اگر آنچه را از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیده ایم به آن ها ابلاغ کنیم، می خندند و مسخره می کنند و اگر سکوت کنیم برای ما روا نیست.»

سپس در مورد «ضمره» چنین نفرین کرد: «خدایا اگر ضمره حدیث رسول تو صلّی الله علیه و آله و سلّم را به مسخره می گیرد، او را به عذاب سختت بگیر.»

چهل روز از این ماجرا گذشت که ضمره از دنیا رفت، غلامش نقل می کند وقتی که جنازه ضمره را به خاک سپردیم و بازگشتیم، امام سجاد علیه السّلام با من ملاقات کرد و فرمود: از کجا می آیی؟

عرض کردم: «از دفن جنازه ضمره باز می گردم، وقتی که جنازه او را در میان قبر نهادیم صورتم را روی جنازه نهادم، صدایی شنیدم، سوگند به خدا، صدای خود ضمره بود که در دنیا آن را می شنیدم، او به خود خطاب کرده و می گفت:

«وای بر تو ای ضمره! امروز هر دوستی، تو را تنها به خود واگذاشت، و رهسپار دوزخ گشتی و همان، محل سکونت و خوابگاه و بازگشتگاه تو گردید.»

امام سجاد علیه السّلام فرمود: «از درگاه خدا درخواست عافیت می کنم، این است کیفر کسی که حدیث رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را مسخره کند.


منبع:
۱. بحارالانوار، ج۶، ص۲۹۵.

نقطه ي اشتراك

هنوز شيريني اعتكاف دو نفره در يادم هست

وقتي قرعه كشيدند و اسممون در نيومد كه بريم جمكران و

و تو پيشنهاد دادي در اتاق خوابگاه سه روز فقط از خدا بگيم و جز خدا نگيم

اون روزهايي كه مي گفتي ميخوام نمازهام مثل علي (ع ) باشه

 و ميديدم چطور بند بند بدنت مي لرزيد و نفست به شماره مي افتاد

راستي چي شد كه نقطه ي اشتراكمون شد « خدا»

چجوري شد كه من تازه فهميدم

 در جاده ي توحيد قدم زدن چه حال و هواي ديگري به زندگي ميده

چرا يكدفعه تمام وجودم شد چشمهايي كه انگار آبهاي اقيانوس هاي عالم

در اونها جمع شده بود و با هر كلمه جلاله « الله » سرازير مي شدند

اين اشكها مرا رسوا مي كردند وقتي اسم «خدا» ميومد

چرا تا اون موقع نفهميده بودم هر چه هست « خدا» هست و لا غير

چه خوب مي گفتي كه لا مؤثّّـر في الوجود إلّا الله

و به شوخي يادم مي دادي كه : هر غلطي كردي باز هم برگرد پيش خودش

...

اين در  اتاق توست كه با اطمينان باز ميكنم

همون اتاقي كه به راز و نيازهاي شبانه ات عادت داشت

با اشتياق ديدنت در را باز ميكنم

ولي ...

تو نيستي و اتاق خالي

تو نيستي و من از وحشت نبودنت

از خواب ميپرم

و هنوز دوريت را باور ندارم

ولي باور دارم كه نقطه اشتراكمون هنوز در باورمان هست

هنوز ...

آفرینش بر مدار عشق بود       مصطفی آیینه‌دار عشق بود


در عدم بودیم مستور وجود

تا محبت پرده ما را گشود

بود تنها حضرت پروردگار

خواست تا خود را ببیند آشکار

آفرید آیینه‌ای در خرد خویش

داد او را سینه‌ای در خورد خویش

سینه‌ای سیناتر از طور کلیم

نام آن آیینه را احمد نهاد

گام او را بر خطی ممتد نهاد


نام احمد نام جمله انبیاست        

چون که صد آمد نود هم پیش ماست

از مناره پنج نوبت پر خروش          

نام احمد با علی آید به گوش

روز و شب گویم به‌آوای جلی

اکفیانی یا محمد یا علی!

(شاعر:آقاسي)

اقتصاد زیرمجموعه ای از یک کل به نام سبک زندگی



البته اقتصاد مسئله‌ی مهمی است كه بنده در اين چند سال پی‌در‌پی بر روی آن تكيه كرده‌ام اما تنها مسئله هم مسئله‌ اقتصاد نيست.

(حرم مطهر رضوی 1/1/۱۳۹۲)

باید توجه كرد كه این پیشرفت‌ها وسایل و ابزاری است برای دستیابی به بخش حقیقی و نرم‌افزاری تمدن اسلامی؛ یعنی سبك و شیوه‌ی زندگی.

پيشرفت در مفهوم اسلامى، با پيشرفت يك بُعدى يا دو بُعدى در فرهنگ غربى متفاوت است؛ چند بُعدى است. يكى از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبك زندگى كردن ...
(دیدار با جمعی از جوانان خراسان شمالی ۱۳۹۱/۰۷/۲۳)

نماز اول وقت در جاده ناامن

یکی از همرزمان شهید مهدی زین الدین چنین روایت می‌کند:
 
"جاده‌های کردستان آن قدر ناامن بود که وقتی می‌خواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصا توی تاریکی، باید گاز ماشین را می‌گرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمی‌کردی. اما زین‌الدین که همراهت بود، موقع اذان، باید می‌ایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلا راه نداشت.
 
پس از شهادتش یکی از برادران در عالم رویا دید که آقا مهدی مشغول زیارت خانه خداست. عده ای هم به دنبالش بودند. پرسیده بود: تو اینجا چه می‌کنی؟ گفته بود: به خاطر نمازهای اول وقت که خواندم اینجا هم فرمانده هستم."

منبع: مشرق نيوز

در محضر قاضى

شاكى شكايت خود را به خليفه مقتدر وقت ، عمر بن الخطاب ، تسليم كرد. طرفين دعوا بايد حاضر شوند و دعوا طرح شود. كسى كه از او شكايت شده بود، اميرالمؤمنين على بن ابيطالب - عليه السلام بود. عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست .
طبق دستور اسلامى ، دو طرف دعوا بايد پهلوى يكديگر بنشينند و اصل تساوى در مقابل دادگاه محفوظ بماند. خليفه مدعى را به نام خواند و امر كرد در نقطه معينى روبروى قاضى بيستد. بعد رو كرد به على گفت يا ابالحسن ! پهلوى مدعى خودت قرار بگير. با شنيدن اين جمله ، چهره على عليه السلام درهم و آثار ناراحتى در قيافه اش پيدا شد.
خليفه گفت : يا على ! ميل ندارى پهلوى طرف مخاصمه خويش ‍ بايستى ؟
على :((ناراحتى من از آن نيست كه بايد پهلوى طرف دعواى خود بايستم ، برعكس ، ناراحتى من از اين بود كه تو كاملاً عدالت را مراعات نكردى ؛ زيرا مرا با احترام نام بردى و به كنيه خطاب كردى و گفتى ((يا ابالحسن ))، اما طرف مرابه همان نام عادى خواندى . علت تاءثر و ناراحتى من اين بود))

منبع: داستان راستان/ مرتضي مطهري

علاقه ویژه زينب سلام الله عليها به امام حسین (ع)

وقتی که حضرت زینب (س) شیرخوار و در گهواره بود، هرگاه برادرش حسین (ع) از نظر او غایب می‌شد، گریه می‌کرد و بی قراری می‌نمود. هنگامی که دیده‌اش به جمال دل آرای حسین (ع) می‌افتاد، خوشحال و خندان می‌شد. وقتی که بزرگ شد، هنگام نماز قبل از اقامه، نخست به چهره حسین (ع) نگاه می‌کرد و بعد نماز می‌خواند.


علامه جزایری /کتاب ( الخصائص الزینبیه)

« یا نورَ السموات و الارض ، أنعمتَ فَزِدْ»


الهی !

از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ،

از انس و جان شرمنده ام ،

حتّی از روی شیطان شرمنده ام ،

که همه در کار خود استوارند و

این سست عهد ،

ناپایدار.

(علّامه حسن زاده آملي)

آیا دلیلی بالاتر از قرآن هست؟!

خداوند در سوره بقره ـ که بزرگ‏ترین سوه قرآن است ـ قصه «طالوت» و «جالوت» را نقل می کند. در این واقعه، دو جبهه حق و باطل در مقابل هم قرار گرفتند. در جبهه حق، نوجوانی بود به نام «داود» که با شجاعت تمام، رهبر کفر را کشت. قرآن میفرماید حال که شجاعت به خرج دادی و رهبر کفر را کشتی، من سه چیز به تو میدهم: 1.حکومت 2.حکمت 3. علم وسیع.(1)

داود پس از آن کار بزرگ، ابتدا نامش شد «جناب داود»، سپس شد «حضرت داود» و سرانجام فرزندانش پیغمبر شدند.

حال ما میگوییم: مگر در جنگ احزاب یا همان جنگ خندق، حضرت علی(ع)، «عمرو بن عبدود» را به درک واصل نکرد؟ حال چطور خداوند در آن ماجرا که رهبر کفر توسط یک جوانی به نام داود کشته شد به آن قهرمان الهی، حکومت و حکمت و علم میدهد اما به علی(ع) نمی‏دهد؟ آیا این خلاف سنت و قانون خداوند نیست؟ پس همان الطافی که به داود(ع) کرد باید به علی بن ابی طالب(ع) نیز بکند.

اگر قانون این است که داود، جالوت را که رهبر کفر بود را کشت و حکومت و حکمت و علم را دریافت کند، پس علی بن ابی طالب نیز که قهرمان سپاه کفر عمرو بن عبدود را در جنگ خندق به جهنم فرستاد، باید همان مقدار که داود از الطاف الهی برخوردار شد، از این موهبت ها برخوردار شود.

این خود دلیلی محکم است بر اثبات حقانیت ولایت مولانا امیرالمؤمنین علی علیه السلام. این سندی است محکم و مستند. آیا دلیلی بالاتر از قرآن است؟!


(1) وَ قتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ" (بقره ـ 251). یعنی: و داوود جالوت را كشت و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت و از آنچه مى‏خواست به او آموخت.

استاد قرائتي/مشرق نيوز

اشكتو نبينم


جمله زیبای یک مادر شهید به امام خمینی (ره):

عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است.

عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت.

عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم.. سرش را بالا آورد، دید شانه های امام (ره) دارد می لرزد..امام (ره) گریه اش گرفته بود..

فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:

چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم.

منبع: افكار نيوز


علي (ع) معلّم فطرت است

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلّم فرمودند:

«من و علي دو پدر اين امّتيم.»

فرزندان بر سر سفره ي پدرشان رزق مي خورند و از پدرشان ارث مي برند.

مگر نديدي كه حضرت امير سلام الله عليه به در خانه هاي نيازمندان غذا مي برد؟

حالا اين كار را نمي كند؟

منبع: مصباح الهدي