گلبانگ اذان مي آيد
حاجيان به دور كعبه
در طواف ابهامند
و هنوز جاي او خاليست
كوچه باغ عرفان بس دور،
جاده ها ناپيدايند
هر چند فقه صف مامومي دارد
در تجردي ناپيدا
چشم براهان چشم در راهند
و هر شب لب بام ملكوت
آيه لا تلهيهم ميخوانند
باز كاروان اسيران در راه است
و عفت انسان
زير بار تهمتها،
تهمت خارجي بودنها در شكواست
كجاست آن فرياد كه بگويد
ننوي كودك خاليست
كجاست مشك آب آن سردار
خواهد آمد آيا صدايي از خرابه،
از دختري پرشور
در انتظار ديدن بابا!
كجاست آن نگاه زيباروي
كه دهد هزاران خرمن
گل نرگس ديدار
گلبانگ اذان مي آيد
باز حاجيان به دور كعبه ميگردند...
خدایا !!!