اربعین یعنی جا مانده ها بیایند

باید بلد باشی «بروی» ...

کربلا منتظر ماست بیا تا برویم ... بیا تا برویم ...


خیلی‌ها آن روز پای رفتن نداشتند اگرچه زبان نوشتن نامه داشتند.

کربلا پر است از نرفتن‌ها ...

خوش به حال آنهایی که رفتند. زهیر هم اول، پای رفتن نداشت اما بالاخره رفت.

حُر هم با پای نرفتن آمده بود اما رفت.

در اوج رفتن‌های کربلایی، زینب سلام الله علیها رفتن را بر ماندن در کربلا ترجیح می‌دهد.

این رفتن دلخواسته نبود، اجباری بود.

هم برای حفظ جان دخترکان حرم و هم رفتن برای برافراشتن پرچم خون‌خواهی خدا.

این رفتن، یعنی رسیدن به اربعین


کاش اربعین در کربلا باشیم کاش ...


جایگاهت در نزد خداوند چگونه است؟


رُوِیَ عَنْ عَلیٍّ علیه السّلام قَالَ:

«مَنْ أَرَادَ مِنْکُمْ أَنْ یَعْلَمَ کَیْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْیَنْظُرْ کَیْفَ مَنْزِلَةُ اللَّهِ مِنْهُ

عِنْدَ الذُّنُوبِ کَذَلِکَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى»


 امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: هر کس از شما که می خواهد جایگاه و

منزلت خود را در نزد خداوند بداند،‌ پس باید ببیند که جایگاه و منزلت خداوند

در آن هنگام که به گناهی می رسد چگونه است.

جایگاه او نزد خداوند تبارک و تعالی،

به همان مقدار است که جایگاه خداوند در نزد او است.


اگر خدا پیش من بزرگ باشد، مرتکب گناه نمی‏شوم. این یک راه شناخت خویشتن است. انسان می تواند خودش را امتحان کند. اگر خدا پیش تو عظمت دارد، بدان که تو هم پیش خدا عظمت داری. امّا اگر دیدی نه، خدا در نزد تو کوچک جلوه کرد و ‌عظمتی نداشت که به سمت گناه رفتی، ‌

بدان که تو در نزد خدا پست و حقیر هستی.


پای درس آیت الله مجتبی تهرانی

با یتیم اینچنین رفتار می کنند



بعد از جنایات شام

 مردم یاد گرفتند، یتیم را چگونه احترام کنند!

دختر بچه با عروسک آرام می شود نه با سر بریده ی پدر


چگونه دیگران را بشناسیم

قال علی علیه السلام :

و من اشتبه عليكم امره و لم تعرفوا دينه فانظروا الى خلطائه،

فان كانوا اهل دين الله فهو على دين الله،

و ان كانوا على غير دين الله فالحظ له من دين الله.


امام اميرالمومنين على‌بن‌ابى‌طالب عليه السلام با بيان گوياى خود مى‌فرمايند:

هرگاه وضع كسى بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد

به دوستانش نظر كنيد، اگر اهل دين و آيين خدا

باشند، او نيز پيرو ايين خداست و اگر بر آيين خدا نباشند،

او نيز بهره اى از آيين حق ندارد.




«بحار الانوار، جلد 74، صفحه 197»

گمنام و بی نام ، بی مزد و بی ادعا

هر کار بزرگی را اگر برای خدا باشد

باید چراغ خاموش انجام داد و از در پشتی خارج شد.

اصلا منتظر نباشید کسی از شما تشکر کند.


شهید تهرانی مقدم



چرا "اعتقادم" هنوز  "اعتماد" نشده

کلی کار مهم داشتم و تماس هایی که با فراموش کردن تلفن همراه احساس می کردم

از دست دادم و روزم باید خراب به پایان می رسید.

همه چی در گرو این موبایل بود که تو خونه جا مونده بود...

وقتی ناامیدانه و از سر پریشانی دست به دامان « خدا » شدم

انگار همه چی خود به خود جور شد. انگار نه انگار که اصلا نیازی به تلفن همراه بود.

انگار همراه همیشگی رو از یاد برده بودم.

انگار اعتمادم به به یک وسیله دست ساز بیشتر از خدای سبب سوز و سبب ساز شده بود.


باز هم من و شرمندگی...


ما را با سیاست چکار؟

آخر ما را چه به سیاست؟

با سیاست می مانی که در پی علی بروی یا آتش افروخته بر  درب فاطمه را فرو بنشانی!

با سیاست  زبان بریده ی میثم می شوی و درد تازیانه بر تن عمار  ؛ و یا با ابوذر در غربت تبعید جان می دهی!

آخر مولایشان فرمود: که حق را بگویند هر چند آنقدر تلخ باشد که به مذاق طلحه و زبیر ها هم خوش نیاید!

با سیاست باید تلخی جام زهر به جان حسن علیه السّلام رابنوشی و  صلح تحمیلی با معاویه را امضا کنی!

با سیاست که کار داشتی باید با کاروان حسین همراه شوی و حج را در قتلگاه کربلا به پایان ببری!

صدای هل من ناصر ینصرنی پسر فاطمه را بشنوی و اجابت کنی!

زینب را که نمی توانی در برابر خون آشامان بارگاه یزید و پسر زیاد تنها بگذاری!

باید با سر بریده هم نوا شوی و کلام خدا را بر سر نیزه ها بشنوی!

...

...

...

با سیاست که کار داشتی خانه ات می شود آماج موشکها و خیابانهای شهرت به نام شهدا

دنیا بر علیه تو می جنگد و تو نه از تهدید ها می ترسی و نه از سازش حرفی می زنی

دلت خوش است که عباس ها به قلب دشمن زده اند و تو در امان خیمه حسینی!

با سیاست که کار داشتی شعب ابو طالب ها هست و تحریم ها !

اما نه ارزانی طلا امان نامه ی تو می شود و نه گرانی دلار تو را پای میز مذاکره می نشاند!

با سیاست که کار داشتی نگرانیت نه از اخم و تخم یهود و نصارا باید باشد

و نه ترس از  برائت از کفار 

با سیاست که کار داشتی تویی و یک واژه به نام انتظار که در پشت جمعه های بی تو بودن غریب مانده است

زودتر بیا که کار ما با سیاست گره خورده است وعشق آسان اول در سختی استقامتها گرفتار گشته است ...

سیر سلوک

در سیر به سوی خدا هر یک از اشخاص از نفس خود یک جاده ی شخصی دارد

که از جنس نور است و مثل طنابی است که به وسیله آن بالا و پایین می رود.

در این مرحله راه ها به تعداد نفوس خلائق متعدد است.

ولی وقتی شخص از مرحله ی نفس عبور کند،

به شاهراهی می رسد که همه ی راه های نفس اشخاص به آن منتهی می شود.

شاهراه همان صراط مستقیم است و یکی بیش نیست.

این شاهراه به مقصد ختم می شود؛ یعنی توحید.

امیرالمومنین علیه السّلام فرمود: منم صراط مستقیم.

پس به وادی توحید جز از طریق شاهراه ولایت نمی توان رسید.


مصباح الهدی/204

معنی گناه


مهرشیخ مرتضی


عارف الهی، آقا شیخ مرتضی طالقانی از اولیای صاحب نَفَس زمان خویش بوده است.

بر مُهری که در پایان نامه هایش می زد چنین نقش بسته بود:

« رَبِّّ ، نَجِّ مُرتَضی مٍنَ النّار.»

- خدایا، مرتضی را از آتش نجات ده.

فریادگر توحید/71

آوای قرآن

استاد علّامه محمّد تقی جعفری که از شاگردان آقا شیخ مرتضی طالقانی بود، فرمودند:

آقا شیخ مرتضی طالقانی فرمود:

« من مدتهای مدیدی در طالقان چوپانی می کردم تا اینکه روزی در بیابان آوای قرآن را شنیدم.

طنین تلاوت قرآن به یکباره بیدارم کرد، با خدای خویش گفتم:

پروردگارا! تو نامه ی خویش بر ما فرو فرستادی و من باید تا آخر عمر آن را درنیابم؟!

همان وقت گلّه را به روستا برگردانیدم و گوسفندان را به صاحبانش سپردم و

کارهایم را سر و سامان داده برای تحصیل به اصفهان رفته شروع به تحصیل نمودم،

آنگاه به نجف رفتم.


فریادگر توحید/73